چکه چکه انتظار 3
هیئت هفتگی سه شنبه شب ها پیش کش به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تعجیل در فرج مولانا صاحب الزمان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سخنرانی:
احمد بن اسحق از امام حسن عسکرى علیه السلام ، سراغ جانشینش را گرفته بود،امام حسن علیه السلام او را راهنمایى فرمود و رازى بزرگ را در برابر او مکشوف ساخت و این راز، در وجود فرزندش مهدى خلاصه مى شد.
فرمود: اى احمد! این فرزند، امام بعد از من است و او است که جهان را سرشار از عدالت مى کند، پس از آنکه در تاریکى ظلم و ستم غرق شده باشد.
اى احمد! او از دیده ها پنهان مى گردد و این غیبت آنچنان طولانى خواهد بود که حتى اکثر معتقدینش نیز در وجودش شک خواهند کرد و سرانجام هم به گمراهى خواهند افتاد.
و این هم یکى دیگر از رازهاى الهى است . رازى بزرگ و در عین حال امید بخش . او با تولّد خود نظریه حکومت واحد جهانى را به دنیا آورد.
نظریه حکومت واحد جهانى آن هم براساس عدالت ، براى نخستین بار در طول تاریخ جهان ، از طرف اسلام به دنیاى بشر عرضه شده است . 1400 برگ از اوراق زمانه را برگردانید، به دنیایى ورود خواهید کرد که حداکثر شعاع دید مردم و حتّى دید برجستگان جامعه ها تا مرز قبیله و احیاناً شهر، بوده است .
و اگر جامعه اى رنگ تمدّن گرفته و از نظر رشد به سطحى مافوق دیگران رسیده بود، اندکى جلوتر مى رفت و مرزهاى چند شهر را در کادر یک مملکت مى دید.
بدیهى است در شرایط آن روز تشکیل حکومتى جهانى که بتواند شرق و غرب را به زیر بال و پر بگیرد، امکان پذیر نبوده است . ولى دید جهان بین اسلام حتى در آن روز از مرزهاى قبیله و مکّه و حجاز و عربستان در گذشت و به تمام جهان بشر نشین رسید.
گو اینکه در آن روز تشکیل چنین حکومتى با توجّه به امکانات روز، میسر نبود ولى اسلام که خود را در چهار چوب زمان و مکان و شرایط موجود محدود نمى دانست و آئینى جهانى و براى تمام اعصار و قرون بود، براى نخستین بار نظریه حکومت واحد را به همراه معرفى رهبر بزرگ روحانى آن ، حضرت مهدى حجة بن الحسن علیه السلام به دنیا ارائه داد.
اسلام ، با ارائه این تز، در حقیقت راه حل مشکلات جهان قرن بیستم را ارائه داده است ! دنیاى امروز در راه تهیّه فورمولى که در پرتو آن صلح و عدالت جهانى تأ مین شود، تلاشى مداوم و پیگیر دارد ولى باید اقرار کرد که هر تلاشى که جز براساس حکومت واحد جهانى انجام گیرد، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
نقطه نهایى ایدئولوژى اسلام در زمینه حکومت این است که سرانجام جهان به زیر پرچم واحدى درآید، یک حکومت و یک سازمان آن را اداره کند، حکومت و سازمانى که روح آن را عدالت تشکیل دهد، اسلام این نوید امیدبخش را به جهان داده است که سیر طبیعى و تکاملى جهان سرانجام چنین روز ایده آلى را پیش خواهدآورد... کى و چه وقت ؟ نمى دانیم ... .
روزى که شرایط آماده شود، زمانى که بشر از نظر رشد فکرى و عقلى آماده پذیرش حق و عدالت گردد و بالاخره هنگامى که قدرتهاى مادى از اداره امور انسانها مأ یوس شده و به عجز خود اقرار کنند، بشر از نظر رشد عقلى و فکرى به آن مرحله مى رسد که جداً عدالت را مى جوید و از طرفى سیستمهاى مادى خود را مى نگرد که در پیشبرد او بسوى مقصود، نارسایى محسوس و چشمگیرى دارند، در اینجا است که زمینه براى تجلّى و درخشش مغزهایى که از زاویه اى غیر از مادّه به جهان و جامعه هاى آن مى نگرند، آماده مى شود.
در چنین روزى است که مغز معنى بین و پردرخشش پرچمدار عدالت اسلامى ، حضرت حجة بن الحسن علیه السلام پرده غیبت را مى درد و قدم به عرصه تاریخ حیات بشرى مى گذارد و نقطه عطفى عظیم در آن ایجاد مى کند؛ جهان را از بستر ظلم به بستر عدل مى افکند.
وبه یملا اللّه الا رض قسطاً وعدلاً بعد ما ملئت ظلماً وجورا.(42)
به وجود او گیتى با نغمه عدالت آشنا مى گردد و این نغمه مقدّس جهان را از وجود خود پر خواهد کرد، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد.
و بشر در آن روز بطور طبیعى این نغمه را به جان مى شنود و از آن پیروى مى کند، چه آنکه این نغمه به خواست طبیعى و نیاز درونى او پاسخ مى دهد. بطور کلى باید توجّه داشت که یکى از نیازمندیهاى طبیعى و فطرى بشر، مساءله هدایت و راهنمایى است و این هم یکى دیگر از تفاوتهاى انسان با طبقه حیوان است . زندگى حیوان بیشتر در پرتو غریزه اداره مى شود و چون غریزه در مزاج او به حد کافى وجود دارد لذا دیگر نیازمند به هدایت و راهنمایى نیست . راهنماى حیوان در اداره امور زندگى همان غرایزى است که خالق خلقت در مزاج طبیعى آنها خلقت فرموده است ولى انسان ...!
چون در مزاج طبیعى انسان ، غریزه به حد کافى وجود ندارد لذا در بسیارى از شئون زندگى ، خود نیز محتاج به هدایت و راهنمایى است .
مساءله راهنمایى و هدایت در جامعه انسانى ، مساءله اى است که از یک نیاز طبیعى و واقعى سرچشمه مى گیرد. بشر در مسیر تکامل جسم و روح ، در مسیر زندگى فردى و اجتماعى و بالاخره در تمام شئون زندگى ، خود را نیازمند به راهنمایى و هدایت مى بیند و در همین جا است که ما به فلسفه پیدایش مکتبها و سیستمهاى مختلف رهبرى برخورد مى کنیم و نیز به علل مرگ و نابودى آنها واقف مى شویم .
پیدایش هر مکتبى در جهان ، براساس همان نیاز طبیعى انسان به مساءله هدایت و رهبرى است ، انسان خود را محتاج هدایت و رهبرى مى داند و به منظور جوابگویى به همین نیاز واقعى است که مکتبهاى مختلف یکى پس از دیگرى از رحم مغزهایى متفکر متولّد گردیده و به خیال خود، رهبرى جامعه هاى انسانى را به عهده گرفته اند، ولى ...!
ولى چون اغلب این مکتبها براساس حق و عدالت نبوده و بطور همه جانبه اى به نیازمندیهاى فردى و اجتماعى انسانها پاسخ نگفته اند، سرانجام در میدان برخورد با مکتبهاى عالیتر شکست خورده و راه نابودى و زوال را در پیش گرفته اند و این است فسلفه پیدایش و مرگ مکتبها و سیستمهاى مختلف رهبرى در میان جامعه هاى انسانى .
و با این ترتیب روشن است مکتبى در جهان مى تواند رنگ ابدیّت به خود گرفته و براى همیشه رهبرى کاروان گمگشته انسانى را به عهده داشته باشد که با یک متد صحیح و عالى و بر مبناى حق و عدالت ، راهنمایى انسانها را به عهده گرفته و به تمام نیازمندیهاى طبیعى و واقعى آنان ، پاسخ صحیح گوید؛ چنین مکتبى ، خواه و ناخواه و به حکم قطعى جبر تاریخ بر تمام مکتبهاى دیگر پیروز شده و در چهره اى جهانى اداره امور انسانها را به عهده خواهد گرفت و به حکم همین جبر تاریخ است که مى توان گفت : اگر مکتبى واجد قدرت راهنمایى صحیح آن هم براساس حق و عدالت بوده باشد بالاخره در میدان تنازع بقا بر تمام مکتبهاى دیگر پیروز شده وسرانجام بصورت مکتبى جهانى و ابدى رهبرى انسانها را به عهده خواهد گرفت ....
و قرآن مى گوید:
هُوَ الَّذى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَدینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.(43)
در این آیه ، پیروزى نهایى اسلام پیش بینى شده و مى گوید: دنیا بخواهد یا نخواهد سرانجام آیین پیغمبر بر تمام مکتبهاى دیگر پیروز شده و به حکم جبر تاریخ آیینى جهانى خواهد گشت ....
چرا؟
براى اینکه پیغمبرصلى الله علیه و آله مجهز به دو قدرت است : یکى هدایت و دیگرى عدالت . و شخصیّتى که مجهز به این دو قدرت باشد سرانجام پیروز شده و مکتبش جلوه اى جهانى و ابدى خواهد گرفت .
و جلوه جهانیش ، به دست ولى عصر امام زمان علیه السلام خواهد بود، زیرا او نیز مجهز به دو قدرت است : هم روشنگر و هدایت کننده است و هم پى و بنیان دعوتش براساس عدل است و این همان دو مساءله اى است که بشر با تمام وجود خود به دنبال آن مى رود.
نه نیازى به جنگ است و نه نیازى به جدال . امام عصر علیه السلام در قطبى قرار دارد که عقربک طبیعى توجّه مردم بسوى آن قطب است و به این جهت موفقیّت امام ، قطعى و حتمى است و سرانجام یک جامعه توحیدى بر اساس عدل و با دست ولى عصر علیه السلام انسانها را به هدف نهایى خود خواهد رساند. ان شاء اللّه تعالى .
زحمت سخنرانی این هفته را دیانا خانم کشیدند.
پذیرایی می شوید با هنرمندی دیانا خانم:
پی نوشت را حتما بخوانید: سایه شیطانی ابراج البیت بر سر بیت الله الحرام